نهضت جهانی "دفاع از خانواده"(ضرورت "دیرشده")
پیام افتتاحیه سمینار سالانه انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا در آغاز سال نو _ ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز و دوستانی که در نشست سالانه انجمنهای اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا گرد هم آمدند. آرزوی سلامتی و توفیق برای دوستان، آرزوی رفع مشگلاتی که بطور طبیعی زندگی در غربت به همراه میآورد برای همه دارم.
من حدود 20 و چند سال پیش در این سمینار شما شرکت داشتم و فکر میکنم در ایالت تگزاس بود و هنوز خاطرهای که از آن جمع و نشستهای رسمی و حاشیهای که در آن جمع با دوستان داشتیم نکاتی را بخاطر دارم. در اینجا چون دوستان فرمودند موضوع این نشست، بحث "سبک زندگی در یک جامعه غیر اسلامی در یک شهر غیر مسلمان" است، مشگلات چنین زندگیای از جهاتی مضاعف میشود. در این خصوص گفتگویی خدمت دوستان داشته باشیم. جامعه و نهادهای اجتماعی قطعاً و بیشک در روی روال زندگی و سبک زندگی شخصی و خانوادگی اثر دارند. امروز البته فاصله سبکهای زندگی در شرق و غرب عالم به اندازه صد سال پیش و حتی 50 سال قبل نیست یک مقداری این رسانهها، ارتباطات، رفت و آمدهایی که بخصوص در این یکی دو دهه اخیر، به نحو بیسابقهای جهش داشته است اصولاً سبکهای زندگی و امکان تفاهم و سمپاتی نسبت به بعضی از نکات مشترک را زیاد کرده است آن فاصلهای که 50 سال پیش کسانی بین سبکهای زندگی در کشورهای مختلف میدیدند امروز در آن حد واضح و آشکار نیست. نمیخواهم وارد آن مسئله بشویم. به نظرم آمد در این فرصت چند دقیقهای که مصدع دوستان میشوم به یکی از عناصر بسیار تعیین کننده در مدیریت سبک زندگی اشاره کنم و آن مسئله مناسبات و روابط انسانی، عاطفی و اخلاقی بین خود شما برادران و خواهران است که همهتان در مسلمان بودن و اغلبتان در ایرانی بودن شریک هستید. یکی از مناسبات و نهادهایی که در زندگی در غربت، خیلی راحتتر به خطر میافتد مقولة خانواده و ارتباطات خویشاوندی و دوستی است. خانواده نقش مهمی در حفظ هویت اسلامی و ملی دارد. هر دو، و هر کدام با تعریف و آثار خودش. اغلب کسانی که ما میشناسیم در زندگی خارج از کشور، توانستهاند ایمان و عقاید و اخلاق و سبک زندگی غیر کافرانه را داخل خانواده حفظ کنند کسانی بودند که توانستند خود خانواده را حفظ کنند. اگر دژ خانواده از هم پاشید یعنی رابطه زن و شوهر، رابطه پدر و مادر و فرزندان، رابطه فامیل و بستگان و رابطه بین اعضای امّت مسلمان کوچکی که آنجا هست، چون هر جامعهای ولو تعدادشان هر چند صد نفر، هم فکر و هم عقیده باشند این یک امت حساب میشود. این رابطهها فوقالعاده مهم است و هر کدام از این پلها بشکند معلوم نیست به سادگی دوباره بشود آن را احیاء کرد. یعنی ما مهندسینی نداریم که بتوانند پلهای پشت سر ما را تعمیر کنند بخصوص در مناسبات اجتماعی و سبک زندگی گاهی اگر رابطههایی برید و قطع شد یا سبک زندگی خراب شد ممکن است دیگر در نسلهای بعد هرچه جلوتر میرویم این خرابتر شود البته جبری در کار نیست و ما نمونههای عکس آن را هم دیدهایم. ما دیدیم خانوادههایی را که حتی در ایران خیلی مراقبت خاصی به لحاظ فرهنگی، معنوی و اخلاقی به دلایل مختلف نداشتهاند ولی وقتی در خارج از کشور بودند اینها در اروپا، کانادا، استرالیا و یا جاهای مختلف زندگی میکردند اتفاقاً نمونههایی را دیدیم که آن خانواده از وقتی که در ایران بودند حتی متدینتر و متشرعتر زندگی کردند و روابط درون خانواده گرمتر بوده است ولی خب طبیعی است که اغلب موارد اینطور نباشد. من در فرصت باقیمانده نمیخواهم وقت شریف شما را بگیرم فقط به نظرم رسید به بعضی از روایات از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در باب اهمیت گرم کردن و گرم نگاه داشتن روابط درون خانواده، درون بستگان و خویشاوندان، صله رحم و بین دوستان، و در دایره و مرحله بعد، بین همه همفکران، راجع به این کمی اشاره کنیم به بخشی از روایاتی که در این باب رسیده است.
ابتدا من به دوستان جوان و نوجوان و خردسال، آنها را در مورد اهمیت نقش پدر و مادر مورد خطاب قرار میدهم چون یکی از چیزهایی که متأسفانه در آن سبک زندگی، و یا کسانی که در ایران تابع آن سبک زندگی شدند، جزو اولین اهدافی که تخریب میشود مسئله احترام به والدین، به پدر و مادر و نوع نگاه به آنهاست. بعد خطابی به پدر و مادرها در رابطه با ارتباط با فرزندانشان و دیگران خواهم داشت. البته اینها موعظههای بنده به شما نیست بنده خودم در همه این ابعاد مشگلات و بنبستهایی داشتم و دارم و خواهم داشت! اما داریم از زبان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ودین خدا، اینها را واگو میکنیم و مذاکره میکنیم بسا که بر خود بنده هم اثر بگذارد.
اولاً به کودکان و جوانان و نوجوانان عزیزی که در این جلسه حضور دارند عرض میکنم که خدمت در قرآن احسان و خدمت به پدر و مادر را در کنار ایمان به خودش آورده است و این خیلی چیز عجیبی است. شاید کمتر موردی داریم که خداوند نام کسانی را در مورد نام خودش بیاورد یعنی وقتی که فرمان میدهد که «إخفض لهما جناح ذل من الرحمه» فرمان میدهد که واجب است اگر میخواهید سبک زندگی دینی داشته باشید و خود را مسلمان و مؤمن به خدا میدانید خداوند در آیه 13 سورة مبارکة اسراء فرمان میدهد و واجب میکند که «إخفض لهما جناح ذل من الرحمه» میفرماید کمال تواضع و ادب را در برابر پدر و مادر باید رعایت کنید یعنی زبان، کاملاً مؤدبانه و متواضعانه و حتی بدن، وقتی که با پدر و مادر سخن میگویید قرآن میفرماید باید با تواضع و ادب سخن بگوید، «خفض جناح» یک تعبیری است که یک کبوتر وقتی که در گوشهای در ضعف و ذلت است چطور میخوابد و چطور کج میشود و بالش را پهن میکند، خفض جناح یعنی بال خود را پهن کن و هیچ علامتی از بزرگی فروشی، تکبّر، و این که من به تو دیگر نیازی ندارم یا کار مهمی نکردی، یا آنچه که من میگویم باید انجام شود، من هدف هستم و تو وسیلهای، اینها خلاف مسلمانی است یعنی یک خط قرمز تعیین کرده و به همه انسانها آموزش میدهد که با پدر و مادر چگونه رفتار کنید. یک) بالهایتان را پهن کنید، متواضع و مؤدب باشید «من الرحمه» در کل رفتار و گفتارتان باید رحمت و عشق و مهربانی نسبت به آنها دیده شود در لحن صدا، تُن صدا، طرز نگاه کردن. در روایاتی داریم که نگاه تند به پدر و مادر از جمله گناهانی است که معلوم نیست بخشیده شود. قرآن میفرماید حق ندارید به پدر و مادرتان حتی «اف» بگویید که یک جوری نوعی رفتار است که انگار من نیازی به تو ندارم و تو مزاحم من هستی. قرآن میفرماید سادهترین و کمترین توهین، در این وجه هم نسبت به پدر و مادر ممنوع و حرام است یعنی این خلاف قطعی سبک زندگی مسلمانی است. هر کس پدر و مادری دارد چه پیر، چه جوان، و بعد خداوند آموزش میدهد و میگوید به تو بگویم از من چه بخواهی؟ «قل ربّ ارحم هما کما ربّیانی صغیرا» از من رحمت برای پدر و مادرتان را بخواهید و بگویید خدایا پدر و مادر من را مورد رحمت ویژه خودت قرار بده چنانچه من را در کودکی و از کودکی تربیت کردند و پرورش کردند. تعبیر «ربّیانی» و «ربّ» است این خیلی چیز عجیبی است. خداوند در کنار خودش فقط پدر و مادر را این تعبیر را در موردشان بکار برده است در واقع اینها "ربّ صغیر" هستند. پدر و مادر دست خدا و باب رحمت خدا هستند. در یک تعبیر دیگری خداوند در قرآن میفرماید که بیاحترامی به پدر و مادر را در ردیف شرک میآورد! این خیلی چیز تکان دهندهای است. در همین سورة مبارکه اسراء در آیه 24 میفرماید: « وَقَضَى رَبُّکَ» پروردگار تو مقرر کرده است «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» جز او را عبادت نکنید. بلافاصله میفرماید «وَقَضَى رَبُّکَ و بالوالدین احسانا» به پدر و مادر، خدمت بیمنّت کنید. «احسان» یعنی این. یعنی اگر به پدر و مادرت خدمت کنی و یک چیزی هم ته آن بگویی که مثلاً من برای شما وقت گذاشتم! من برای شما فلان کار را کردم! این فایدهای ندارد فرمود که احسان، احسان، یعنی هر کاری، هر خدمتی که از تو برمیآید بدون چشمداشت و بدون منّت و بدون اهانت باشد. چون اینها وظیفه ماست، هر کاری برای پدر و مادر بکنید وظیفه است. حالا چون در مشهد در خدمت آقا امام رضا(ع) هستیم، روایتی از ایشان در این باب عرض کنم که فرمودند هیچ کس نمیداند مادر کیست؟ مادر، گرسنگی میکشد تا کودک سیر باشد. آفتاب سوزان وقتی که هست خودش را حائل میکند تا زیر آفتاب عرق بریزد تا فرزندش در سایه باشد. تشنه است، تشنگی را تحمل میکند تا بچه سیراب باشد. بچه که مریض میشود انگار مادر خودش مریض است. بچه خواب است مادر بیدار بالای سر اوست. 9 ماه حمل او، بعد شیر دادن، بعد پرستاری و نگهداری/. و جالب است که بدانید پدر، خیلی محترم است اما مادر محترمتر است. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) دیدم ایشان فرمودند که حتی اگر مشغول نماز مستحبی هستید اگر مادر صدایتان میکند نماز را بشکنید. مشغول نماز مستحبی یا نماز شب هستید مادرتان صدایتان میکند فوراً نماز را بشکنید و سریع بروید بگویید بله بفرمایید. اما در مورد پدر این را نگفتند که حتماً نماز مستحبیتان را بشکنید. حالا بنده که نماز مستحبیام را بدهکارم ولی منظورم این است که یک چنین تعابیری در مورد پدر و مادر است. بدانید که در روایت داریم نگاه فرزند به چهره پدر و مادر عبادت است. ممکن است بگویید خب پدر و مادر مؤمن فقط اینطوری است! خداوند در قرآن میفرماید حتی پدر مادر مشرک، حتی اگر پدر و مادر شما مسلمان نیستند اصلاً دین ندارند به خدا وآخرت هم معتقد نیستند خداوند در قرآن میفرماید اگر دستور باطلی دادند عمل نکن، اگر حرام است، اما حق اهانت به پدر و مادرت ولو مشرک باشند ندارید. یعنی اگر پدر و مادر لامذهب و فاسد داری حق نداری به آنها توهین کنی ولو تو مؤمن و مسلمان هستی! اگر از تو چیزی خواستند با احترام عمل کن اما اگر خلاف فرمان خداوند چیزی را گفتند مثلاً گفتند مشروب بخور، مثلاً رابطه زنا و نامشروع داشته باش، نماز نخوان، به حرفشان گوش نکن، اما توهین نکن. بگو چشم ولی عمل نکن. یعنی احترام پدر و مادر را ببینید در چه خداون در قرآن گفته است و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در این مورد بحث کردهاند. تأکید کردند و ادامه همین آیه میفرماید که خداوند فرمان داد که جز او را عبادت نکنید و شما به کسی جز خداوند مدیون نیستید. (دِین اصلی). اما شکر خدا، بلافاصله میفرماید تشکر از بندگانی که به گردن شما حق دارند و در رأس آنها پدر ومادر هستند، بلافاصله میفرماید خط قرمز ما شرک است؛ و دوم این که احسان به پدر و مادر نکردن، یعنی خدمت بیمنت و خدمت مؤدبانه که خدمت هم میکنی باز بدهکاری نه طلبکار. بعد میفرماید «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا» اگر یکی از پدر و مادرتان یا هر دوشان در کنار تو به پیری رسیدند سنشان بالا رفته و دیگر مشگلات شخصیشان را هم نمیتوانند حل کنند و نیاز دارند «فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ» حق نداری حتی به آهستگی و زیر لب اف بگویی، اف، یعنی مثلاً دیگر خسته شدم و دیگر حوصلهتان را ندارم! فرمودند حرام است «وَلَا تَنْهَرْهُمَا» هیچ کلمه ناخوشایندی حق نداری به پدر و مادرت بگویی هرچند هم مشگلات و زحمت داشته باشند. و فرمان میدهد که «وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیما» واجب است که با پدر و مادر، نه این که حق ندارید پرخاشگری کنید واجب است در کمال ادب و احترام با آنها سخن بگویید و «قول کریم» یعنی کلماتی بکار ببرید که تماماً احترام و ادب است.
خب این دو آیه از قرآن کریم بود که بدانید سبک زندگی اسلامی بخصوص در آنجا که دیگر احترام به پدر مادر، خیلی وقتها ارزش نیست، آنجا واجبتر میشود. عرض کردم که اگر پدر و مادرت فاسق و مشرک باشند انحراف اعتقادی هم داشته باشند باز هم احترامشان واجب است در آیه 15 سورة مبارکه لقمان؛ میفرماید: «وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...» اگر حتی پدر و مادر تو، با تو چالش دارند و تلاش میکنند «جَاهَدَاکَ» تلاش میکنند که تو «أَنْ تُشْرِکَ» تو از تفکر توحیدی و سبک زندگی الهی خارج بشوی. مثلاً میگویند فساد چیست؟ گناه چیز مهمی نیست، شرک چیز مهمی نیست، اصلاً عقاید خیلی مهم نیست، خدا چه بوده؟ اسلام چه بوده؟ شرع چه بوده، آن هم «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» چیزی که تو علمی به آن نداری، چون اصلاً نیست که بخواهی به آن علم داشته باشی، چون شرک یک واقعیت نیست که بخواهی به آن معتقد بشوی. به این معنا که پدر و مادر مشرک تو، یک چیز علمی نمیگویند خلاف علم است، خلاف واقع است. اما در عین حال، دوتا سؤال پیش میآید که به حرف شان گوش کنم یا نه؟ میفرماید «فَلَا تُطِعْهُمَا» اگر فرمان به شرک و گناه است اطاعت نکن. سؤال دوم: خب چطوری با آنها برخورد کنم و مواجه بشوم؟ با چه ادبیاتی؟ «وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا» به روش معروف، مؤدبانه و زیبا. کاملاً مؤدبانه با آنها حرف بزن ولی آن چیزی که از تو خواستند به آن عمل نکن.
خب این خطاب سبک زندگی دینی به دختران و پسران جوان، نوجوان، کودک و میانسال در مورد پدر و مادرشان. و این که مادر نسبت به پدر اولویت دارد، زحمت مادر بیشتر از پدر است و آن روایتی که عرض کردم حضرت رضا(ع) فرمودند حق مادر، واجبترین حقوق است، فرزند را به گونهای حمل میکند ماهها در شکم و بدن خودش، که هیچ موجودی حاضر نیست موجود دیگر را 9 ماه، این همه با خودش حمل کند. فقط مادر. اینها تعبیر حضرت رضا(ع) است. با گوش و چشم و تمام جوارح خود از فرزند مراقبت میکند و مادر از این رنجهایی که میبرد لذت میبرد. یعنی تمام این گرفتاریهایی را که مادر میکشد، سختی، بیماری، گرفتاری، خیلی عجیب است که لذت میبرد. بعد حضرت رضا(ع) فرمودند که مادر سختیهایی را تحمل میکند که هیچ کس حاضر نیست به هیچ قیمتی این سختیهار ا تحمل کند اگر تمام ثروت دنیا را به او بدهند بگوید برو روزی چند بار زیر این را پاک کن، شیر بده، نصف شب از خواب بیدار شو، زحمات وضع حمل و دوران آبسانی را تحمل کن و... میگوید هیچ کس تحمل نمیکند ولی او کرد. مادرِ تو ای انسان! راضی شد که خود گرسنه و تو سیر باشی. خود تشنه و تو سیراب، خود برهنه و تو پوشیده، خود زیر آفتاب و تو در سایه، هرچه مادر را سپاس گویید نمیتوانید بخشی از فداکاری او را تشکر کرده باشید. شما توان ادای کمترین حق پدر و مادر و بخصوص مادر را ندارید مگر به یاری خدا؛ که خدا فرمود من را شکرگزار باش و مبادا فرمان نبری.
از امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه یکی از چیزهایی که آموزش میدهند از خدا بخواهید – این خیلی مهم است بروید همهاش را دوستان بخوانید ولی این بند را به ذهنم آمد عرض کنم – میفرماید: «اللّهُمّ خَفّضْ لَهُمَا صَوْتِی،» خدایا صدای من را پیش پدر و مادرم پایین بیاور، صدایم را جلوی آنها بلند نکنم «وَ أَطِبْ لَهُمَا کَلَامِی،» خدایا من را طوری تربیت کن که وقتی با پدر و مادرم سخن میگویم سخنان زیبا و خوش بگویم هیچ جمله و کلمهای که طنین بدی داشته باشد بر زبان من جاری نشود «وَ أَلِنْ لَهُمَا عَرِیکَتِی، » خدایا اعصاب و خوی و ادبیات من را در برابر آنها نرم کن «وَ اعْطِفْ عَلَیْهِمَا قَلْبِی،» و کاری کن که پدر و مادرم در قلب من جای داشته باشند و هیچ وقت از قلب من خارج نشوند «وَ صَیّرْنِی بِهِمَا رَفِیقاً،» خدایا به من کمک کن که رفیق پدر ومادرم باشم، با آن رفق کنم و اهل رفق و مدارا باشم. «وَ عَلَیْهِمَا شَفِیقاً.» و با تمام وجود شفقّت و محبّت نسبت آنها داشته باشم. قبل از این که به فکر خودم باشم به فکر پدر و مادرم باشم.
و اما از آن طرف هم، یک خطاب هم در مورد فرزندان به پدر و مادر؛ در روایات میفرماید مشگلاتی که پدر و مادر بخاطر به دنیا آوردن، به دنیا آمدن فرزند و بعد تأمین نیازهای مادی او و تأمین نیازهای معنوی و تربیت او میکشند، احساس بکنند که لحظه لحظه زحماتی که دارند برای فرزندشان میکشند جهاد در راه خداست. پیامبر(ص) فرمودند مثل این که در کنار من، در جنگ بدر و احد، جنگیده باشید. بنابراین حتماً فرزندداری سخت است، مدیریت آن، نگهداری از آنها و تربیت آنها. اصلاً اگر سخت نبود چرا مشگلات فروپاشی جمعیتی دارد در اغلب کشورهای غربی و غربزده بوجود میآید. حالا تهران ما و بعضی از شهرهای ما هم مثل آنها غربزده شدند. چرا؟ این فرهنگ که بچهها بگویند که اصالت لذت، هر کاری من خوشم بیاید باید بکنم! پدر و مادر و معلم هیچ احترامی ندارند، آنها باید تابع من باشند! و هیچ برنامهای کسی نباید برای من بریزد! من برنامهریزی میکنم که کجا لذت میبرم و از چه چیزهایی خوشم میآید! بقیه باید خودشان را با من وفق بدهند! این همان ریشههای تفکر نفسانی و اومانیستی است که اصالت نفسانیت بشر است نه اصالت عقلانیت و رشد بشر. خب پدر و مادر هم اگر یک چنین نگاهی به فرزند داشته باشند که خب اصلاً برای چه فرزند بیاورند؟ همانطور که میگوید اصلاً چرا ازدواج کنم؟ چرا به تعهد ازدواج تن بدهم؟ رابطههای عاطفی و شهوی موقت و کار راهانداز، خیابانی انجام میدهم! چرا تعهد به یک زنی بدهم یا زن تعهدد به مردی بدهد! منشأ این هم راحتطلبی و خودخواهی و لذتپرستی است که البته رنج و درد آن بیشتر از لذت آن شده است. همین حالت، در فرزندان و کودک و نوجوان و جوان بوجود میآید. خب او هم فکر میکند که مثل این که همه چیز و مرکز عالم من هستم! و هدف از کل این خلقت و پدر و مادر و فلسفه زندگی این است که به من خوش بگذرد و من خوش بگذرانم! پدر و مادرم تا وقتی که به درد من میخورند خب ما مجبور هستیم تحملشان کنیم از لحظهای که دیگر من به آنها نیازی ندارم یا آنها نمیتوانند نیازهای من را برآورده کنند اصلاً چرا باید به آنها احترام گذاشت؟ بمیرند، بپوسند، به من ربطی ندارد! آنها باید خودشان را با من تطبیق بدهند! این هم خطرناک است. و از آن طرف هم، پدر و مادرانی که عین همین حرف را در مورد فرزندانشان بکار میبرند. برایش مهم نیست که این بچه، پدر دارد یا نه؟ با هر مردی رابطه داشته باشد، بچه بدون پدر یا بدون مادر به دنیا بیاید، یا پدر بچه را رها کند یا مادر رها کند، در رابطه با هم، پدر و مادر، زن و شوهر، هیچ ملاحظهای در مورد فرزندانشان نداشته باشند فکر کنند که تا یک حداقلی مجبور هستند به بچه برسند و الآن آن هم اگر جبری نبود نمیرسیدند یا بیش از آن ما چرا باید فدای بچههایمان بشویم؟ این درست، خلاف فرمان خداوند و دستور پیامبر(ص) است که میفرماید اگر یک انسانی را به دنیا آوردید و برای او وقت گذاشتید نیازهای مادی و معنوی او را تأمین کردید برای تربیت او، رنج بردید، به پدر مادر میفرماید شما در واقع خودتان اهل بهشت شدید و به سعادت رسیدید، غیر از این که زندگی لذتبخشی با فرزند صالح و سالم خواهید داشت، با فرزند صالحی که سلامت اخلاقی، سلامت اعتقادی دارد خود شما با این فرزند، از زندگی لذت میبرید. علاوه بر آن، وعدههای عجیب در آخرت است که این هم جزو سبک زندگی است که احترام به فرزند؛ پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) به کودکان، جلوتر از آنها سلام میگفتند. در روایت داریم که گاهی جلوی پای کودکان بلند شدند. اگر مهمانی بوده، - حقوق کودک را دقت کنید – مهمانی بوده، غذایی و میوهای آوردند بزرگان نشستند مشغول به خوردن شدند پیامبر اکرم(ص) فرمودند اجازه بدهید ظرف میوه را برداشتند چندتا بچه آن طرف بازی میکردند، خودشان اول میروند به بچهها تعارف میکنند وقتی بچهها شیرینی و میوه برمیدارند بعد پیامبر(ص) توی جمع میآورند و میفرمایند حالا بزرگترها میل کنند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید به فرزندانتان دروغ نگویید ولو به شوخی. وعدهای ندهید که بنا دارید عمل نکنید. این روایت را هم شنیدید که کسی فرزندش را آورد گفت دکتر گفته که بچهام نباید زیاد خرما بخورد برای او ضرر دارد، و حرف ما را گوش نمیکند میشود شما به او بگویید خرما نخورد. خب پیامبر اکرم(ص) در همان مجلس، جلویشان خرما بود، فرمودند نه نمیشود بگویم. خب کودک نمیفهمد که تو مریضی هستی نباید بخوری و برای من ضرر ندارد. خب بچه میبیند که خرما جلوی من است و به او بگویم خرما نخور! فرمودند نه امروز نمیتوانم به این بچه بگویم که خرما نخور. شما برو یک روز دیگر بیا. وقتی که رفت این را توضیح دادند. ما در روایت داریم که اهل بیت(ع) فرمودند که فکر نکنید کودکان، نصف آدم هستند! آدم کوچولو هستند. ما فکر میکنیم که چون اینها عقل تجربی و دانش و سوادشان کم است شعور انسانی و فطری هم ندارند. در روایت، اهل بیت(ع) میفرمایند با کودکانتان طوری رفتار کنید که دوتا خصوصیات در آن باشد: 1) شما به سن آنها باشید آنها را مجبور نکنید به سن شما باشند، شما به سن آنها باشید. کودک است باید با زبان کودکی با او صحبت کنید. خب پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با کودکان بازی میکردند، کُشتی میگرفتند. امیرالمؤمنین(ع) صدای گوسفند و شتر و اسب درمیآورده و بچهها پشت او مینشستند که یک وقت قنبر میآید میگوید آقا میشود یک انتقادی بکنم؟ ایشان میفرماید بله. میگوید این در شأن خلیفه است که صدای حیوانات برای بچهها دربیاورد؟ فرمودند بله. ما از هر خانهای که بیرون میآییم باید دوتا اتفاق آنجا افتاده باشد، گرسنگی نماند که سیر نباشد و چهرهای افسرده نماند که لبخند نزده باشد. سیری آری. که آن مربوط به شکم است. ولی این بچهها یک چیزی به نام شعور دارند که من هرجا میروم آن خانه باید لبخند بر روی لبانشان بیاید. پس ببینید مسئله بازی و مسئله شوخی، وقت گذاشتن برای کودک کوچک برای بازی، اذان گفتند، مسلمانها جمع شدند و منتظر هستند که پیامبر(ص) برای نماز جماعت بیاید که اینقدر تأکید دارند، میبینند نیستند. نگران میشوند میآیند دو سه تا کوچه آن طرفتر، میبینند پیامبر(ص) روی زمین نشسته و با 7-8 تا بچههای کوچک دارند بازی میکنند. میگویند آقا ببخشید اذان است همه منتظر شما هستند، فرمودند من به بچهها قول دادم و الآن نمیتوانم بیایم از اینها اجازه بگیرید اگر اینها اجازه دادند من میآیم. آخرین کسی که از سوی خداوند با بشر سخن گفت و جامعترین پیامبر خدا، و لطیفترین روح انسان در همه تاریخ از ازل تا ابد، ارتفاع گرفتهترین عقل بشری در ساحت الهی. نزدیکترین انسان به خدا، پیامبر(ص) فرمود: "نزدیکترین شما به خدا، خادمترین شما به خلق است". و بخصوص روی حقوق کودکان تأکید کردند. پیامبر(ص) گفتند اگر این کودکان من را آزاد کنند من میآیم الآن نمیتوانم بیایم. گفتند آقا ما معطل چندتا بچه که نمیتوانیم بشویم؟ فرمودند چرا. ولی یک راه حلی دارد من را از این بچهها بخرید؟ ببینید چند من را میفروشند و من را آزاد میکنند؟ خلاصه اینها صحبت کردند بچهها چانه زدند و سر 10- 20تا گردو معامله صورت گرفت و پیامبر(ص) را خریدند، ایشان آزاد شد و به نماز آمدند. یا مثلاً آمده که پیامبر(ص) مشغول نماز هستند، خیلی سریع نمازشان را تمام کردند. بعضی از اصحاب گفتند چه شد؟ چرا اینقدر صریح؟ آمدند جلو گفتند آقا حالتان خوب نیست؟ چه شد؟ فرمود چرا حالم خوب است ولی مگر صدای گریه بچه را نمیشنوید؟ صدای گریه یک کودک میآید فرمودند که این بچه ممکن است الآن نیاز داشته باشد. تا نوجوان، که پیامبر(ص) با نوجوانان و جوانان میرفت کُشتی میگرفت. پیامبر خدا میرفت وسط میدان کُشتی میگرفت. با جوانها مسابقه اسبسواری و شترسواری میداد. نیازشان به ورزش، به محبّت، به آرامش، به شفقّت، امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) مکرر میفرمایند، همانطور که فرمودند نگاه فرزند به پدر و مادر عبادت است از آن طرف هم داریم نگاه محبّت آمیز پدر و مادر به فرزند عبادت است. یعنی حتی نگاه کردن عاشقانه و احساسات پدر و مادر و فرزندان، از دو طرف عبادت است.
واقعاً من نمیدانم در کدام دین و مذهب و مکتب تعلیم و تربیت اینگونه به قضیه نگاه شده است؟! یک روز پیامبر اکرم(ص) دیدند که حضرت امیر(ع) خیلی خستهاند. پرسیدند که چه شده؟ گفتند هیچی. دوباره پرسیدند، حضرت امیر(ع) فرمودند که نگران بعضی از مشگلاتی که در خانه داریم هستم، برای حسن و حسین. – که نمیدانم آن موقع فشار اقتصادی بوده یا ؟ - چون امیرالمؤمنین(ع) هرچه داشتند به این طرف و آن طرف میداند و گاهی میدیدند که دیگر در خانه چیزی نمانده است. – دقت کنید این را به پدر و مادرها عرض میکنم- پیامبر(ص) فرمودند که «غمّ عیال سترُ من النّار» کسی که نگران مشگلات خانوادهاش هست هرچه این نگرانی و این دغدغه بیشتر باشد فاصله از آتش جهنم بیشتر است. یعنی پدر و مادری که غصه میخورد، پدری که نگران است که همسرم راحت باشد و مشگلات نداشته باشد، بچههایم راحت باشند، پیامبر(ص) فرمود این دغدغه و این احساس مسئولیت شما را از جهنم دور، و به بهشت نزدیک میکند. متعهد باشید. این که به من چه؟ مهم نیست؟ من تفریح خودم را بکنم همسرم مهم نیست و... فرمودند آن شوهری که نگران زن و همسر و بچههایش هست، مادری که نگران شوهر و فرزندانش هست و میخواهد با تمام وجود فداکاری کند که اینها کمتر رنج ببرند، راحتتر باشند و مشگلاتشان حل شود، فرمودند این پدر و مادر، بندگان خاص خداوند و مورد عنایت هستند و خودشان را در بهشت بینند. غصه میخوری وقتی برای نیاز فرزندانت، از آن طرف فرمودند کسی که فرزندانش و همسرش گرسنه باشند و خودش سیر، همین مقدار برایش بدبختی کافی است! اینهایی که خوش میگذرانند ولی خانوادهاش مشگل دارد و خودش مشغول خوشگذرانی است فرمودند از این بالاتر فلاکت برای کسی نیست که اینقدر پلید و بیشخصیت باشد. این قدر فاقد کرامت باشد. قرآن میفرماید فرزندان شما امانت خداوند پیش شما هستند. «أمَدّکُم» تعبیر "امداد" است. یعنی نیروی کمکی برای شما هستند. «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَنینَ وَ حَفَدَةً» (نحل/18) در جای دیگر میفرماید: « أَمَدَّکُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِینَ» (شعراء/133)؛ اینها قدرت هستند و تقویت میکنند. در تعابیر اسلامی و سبک زندگی اسلامی، فرزندان را نشانه خدا و هدیه خدا میدانند. در سبک زندگی اسلامی، خداوند فرمان میدهد مراقب رشد و تعلیم و تربیت خودتان و خانوادهتان باید باشید. نگویید که ما فقط شکم و غذا و تفریحات و مدرک دانشگاهیشان! خیر؛ اینها لازم است ولی کافی نیست. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ...» (تحریم/6) ای کسانی که آیمان آوردهاید اولاً خودتان را نجات بدهید، مرگ و قیامت را شوخی نگیرید به فکر خودتان باشید «وَ أَهْلِیکُمْ ناراً» و خانوادهتان، در برابر همسر و فرزندانتان مسئول هستید. نمیتوانید بگویید بچه من با نماز آشنا نیست و مثلاً اهل مشروب است، اهل روابط نامشروع است مهم نیست! قرآن میفرماید خیلی مهم است. باید پاسخگو باشید و مسئول هستید در حد توان. و از آن طرف میفرماید که در برابر تربیت خوب فرزندانتان شما پاداش الهی خواهید داشت. اگر فرزندانتان را تربیت نکنید یا بد تربیت کنید، کیفر خواهید دید. هم در دنیا اذیت خواهید شد و هم در آخرت مشگل خواهید داشت. ممکن است بگویید من تلاشم را کردم ولی نتیجه نداد. آن عیب ندارد تو باید به مسئولیت خود عمل کنی، حالا اگر در مواردی نتیجه نداد آن بحث دیگری است ولی معمولاً نتیجه میدهد به شرطی که فرمودند توأم با محبّت باشد. در روایت داریم پدر و مادر، فرزندانشان با اسم توهینآمیز صدا نزنند. با آنها با احترام صحبت کنند ولو کودک. «لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ» (بقره/233) شما به وظیفهتان درست عمل کنید.
در روایت ما، حقوقی را بطور خاص شمردند که باید پدر و مادرها برای فرزندانشان حتماً رعایت کنند. یکی اسم خوب است. چون اسم یک چیزی است که تا آخر عمرش یک میلیون بار میشنود. و همه جا با این عنوان شناخته میشود. اینطوری ثبت میشود. اولین و بیشترین چیزی که ما را با او میشناسند اسم ماست. فرمودند مراقب باشید اسمی که روی بچهتان میگذارید این نام توهینآمیز نباشد. در این نام، دعوت به یک چیز خلاف اخلاقی نباشد. اسم هایی هست که اصلاً خود اسم بد است یعنی آدم را به یاد چیزهای بدی میاندازد. اسمی که باعث بشود بچه در جامعه تحقیر بشود یا تغییری در آن ایجاد بشود. خب اینها خیلی مهم است. خب کسی که اسم او فاطمه یا علی است، این تأثیر روی سبک زندگی خودش ندارد؟ نمیگویم مؤثر کامل است ولی حتماً بیتأثیر نیست. دوم؛ احترام خاص به کودکان، مسئله مراقب نَسَب بچه بودن. این شیرتویشیر شدن که چه کسی بچه کسی است! که متأسفانه در جوامع غربی عادی شده است. بعضی از شهرها در مغرب زمین هستند که الآن در مشرق زمین هم همین طور است که تا 75 درصد بچهها نمیدانند پدرشان کیست و طرف میگوید که اینجا هر کسی مادرش را میشناسد اما در خیابان هر مردی که میرود ممکن است پدرش باشد! این خیلی وحشتناک است. صدمات روحی و عاطفیای که به بچه میزند. این که هیچ مردی مسئولیت اقتصاد و مدیریت او را نمیپذیرد. این روابط نامشروع بزرگترین ظلم به زن و کودک است. اینهایی که بچههای نامشروع به دنیا میآورند بزرگترین نقض کنندگان حقوق کودک و حقوق زن هستند. چون معمولاً که مردها میزنند به چاک، و با یک زن دیگری میروند. ولی آن زن مادر میشود نمیتواند اینجوری برود و آن بچه... در روایت داریم که بزرگترین محاکمه کنندگان در قیامت بچههایی هستند که به روش نامشروع به دنیا میآیند. از آن پدر و آن مادر سؤال میکند که چرا او را اینطوری وارد عالَم کردید؟ چرا در این موقعیت او را به عالَم وارد کردید؟ یکی مسئله بهداشت فرزند است که از همان کودکی و ختنه و نظافت شروع میشود تا آخر. تغذیه مناسب که کالریها و انرژیهای مناسب به بچه برسد واجب است. لباس مناسب واجب است، مسکن مناسب واجب است، تعلیم و تربیت بچه از دو جهت واجب است هم رابطهاش با خداوند درست باشد و هم رابطهاش با مردم و جامعه درست باشد. آموزش علم و مهارت به بچه که فردا بتواند در جامعه زندگی کند و به روش درست خانوادهاش را مدیریت کند، و یکی هم فرمودند اِکرام بچه است. فرمودند مثل یک آدم بزرگ بیگانه باید به او احترام بگذارید. بعضی از ماها در منزل، بیرون با مردم خیلی مؤدب هستیم چون به منافعمان برمیگردد ولی در خانه با زن و بچه خودمان مثل این که اصلاً اینها کسی نیستند و ارزش احترام ندارند! در حالی که بیرون با یک کس دیگری، در همین موقعیت، با همین سن، بلکه پایینتر صدبار احترام میگذاریم، ولی به بچة خودت نه. این یک نمونهاش. فرمودند: « حَقُّ الوَلدِ على والِدِهِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ، و یُزَوِّجَهُ إذا أدرَکَ» وقتی پسر باشد چه، و اگر دختر باشد چه. یک جاهایی پسر و دختر با هم مشترک هستند و فرمودند در بعضی موارد، تفاوتهایی هم وجود دارد. فرمودند کمک کردن فرزند به کار نیک. بچه را آموزش بدهیم و حمایتش کنیم، زمینهسازی کنیم تا بتواند عمل صالح و کار نیک انجام دهد و رشد کند. به پدر میگویند مخصوصاً هرچه مادر را سرزنده و بانشاط نگه داری، تربیت فرزندانت موفقتر است. این هم روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند پدر بداند که اگر مادر را با نشاط نگه دارد و امید داشته باشد اینها به سرعت در بچه و کل خانواده منتقل و منعکس میشود. قرآن آموختن به فرزند. بخصوص آموزشهای رزمی به پسر، که آن موقع شنا و تیراندازی بوده، نه اینکه حالا به جای شنا زیرآبی رفتن و به جای اسبسواری، سواری گرفتن از دیگران را بعضیها به بچههایشان یاد میدهند! که چطوری از مردم سواری بگیرند! آن موقع ورزشهای رزمی اینها بود، آماده باشند برای دفاع در برابر خشونت، بتوانند از خودشان و خانوادهشان دفاع کنند. در برابر خشونت خارجی و داخلی و در مورد دختر هم باز موارد خاصی آمده است. میفرماید به دختر، محبّت بیشتری کنید. روایت داریم پیامبر(ص) فرمودند هدیه میگیرید یا سوغاتی میآورید وارد خانه میشوید اول سوغاتی دختر را بدهید بعد پسر را. پسر باکش نیست، دختر حساس است. ولی اگر دیدید حساسیت ایجاد میشود تساوی را رعایت کنید. اگر میخواهید تساوی نباشد دختر، مقدم است. چون حساستر است و روح او لطیفتر است. و سعی کنید که ازدواج آنها به تأخیر نیفتد. این مشگلی که ما متأسفانه در این جامعه پیدا کردهایم. فرمودند نیازهای جنسی، دختر و پسر به هم نیازهای جنسی دارند، نیاز عاطفی دارند، پسر و دختر دوست دارند صدای همدیگر را بشنوند و با هم حرف بزنند، درد دل کنند. یک بخشی هم مسائل جنسی است. آن هم خداوند در انسان گذاشته و نعمت الهی است. پیامبر(ص) فرمودند اگر این ازدواجها هرچه دیرتر بشود صدمات روحی و عصبی، بیماریهای روحی و عصبی بیشتر میشود. انحرافات جنسی و بیماریهای جنسی بیشتر میشود و آثار بد دیگری در جامعه دارد. لذا ما نمیدانیم چطوری باید این قضیه و سبک زندگی دوباره احیاء بشود که ... مسئله تربیت جنسی کودک هم خیلی مهم است. این را بگویم و عرض خود را ختم کنم. بخصوص آنجاها که خیلی بازتر است. اینجا هم کمابیش با این ماهوارهها و اینترنت همینطور شده است. فرمودند که جلوی کودک، پدر و مادر، کلمات عاشقانه و محبّت بگویند اما به همدیگر کلمات جنسی نگویند. آنها را در خلوت بگویند. حرکاتی که کودک اینها را متوجه میشود ولی به رو نمیآورد علامتها و سیگنالهای جنسی و سکسی، جلوی بچه نباشد. حتی در روایت داریم که اگر بچه شما نوزاد است و پدر و مادر میخواهند با هم آمیزش داشته باشند نوزاد را به یک اتاق دیگری ببرند. نوزاد است هنوز نه حرف میزند نه هیچی. پیامبر(ص) فرمودند ولی بچه اینها را میشنود. و اینها آثار پنهان میگذارد. یا فرمودند کودکانتان را، حتی خواهر و برادر، رختخوابهایشان را جدا کنید. با این که آنها اصلاً آگاهانه در این نخها نیستند ولی ناخودآگاه. فرمودند پدر، جلوی بچهها و خانواده، و دخترش، و بخصوص مادر جلوی پسرش، رعایت کنند. نه این که رو بگیرند ولی خیلی باز نباشد مثل این که جلوی شوهرت هستی یا با زنت هستی، مثل توی اتاق خواب نباشید. اتاق خواب با اتاقهای دیگر فرق میکند. خیلی جالب است، حتی قرآن به بچهها آموزش میدهد که وقتی وارد اتاق پدر و مادر میشوید باید در بزنید و اجازه بخواهید. آن موقع که اصلاً این چیزها نبوده، اتاق پدر و مادر و در زدن و... اینها مسائل آخرالزمانی است! ولی خداوند این را در قرآن میفرماید میگوید به بچههایتان آموزش بدهید که بدون در زدن و یک مرتبه وارد اتاق شما نشوند. ولی از آن طرف هم ازدواج هرچه زودتر! به محض این که نیاز عاطفی و جنسی پیدا شد، البته باید مدیریت کنید و کمکشان کنید تا ازدواجشان آسان شود.
مسئله بیماری، مسئله تغذیه کودک، مسئله این که حتی بچه را میخواهید از شیر بگیرید، قرآن میفرماید با هم مشورت کنید. آموزش دینی به بچهها بدهید اما نه این که از کودکی بچه را مجبور کنید که قرآن حفظ کند. به ما این کارها را نگفتند، اما آشنا شدن با قرآن و مفاهیم، بخصوص بتواند بخواند. و این که نگویید این کار را برای ثواب بیشتر میکنیم. پیامبر(ص) فرمودند اگر این کار را نکنید عذاب الهی خواهید داشت، هم در دنیا مشگلات پیش میآید و هم از این عالم بروید مشگلات خواهید داشت. عرضم را با این روایت ختم میکنم: «کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُقَبِّلُ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ...» رسول خدا خیلی بچهها را میبوسیدند مخصوصاً حسن و حسین را میبوسیدند «فَقَالَ عُیَیْنَةُ وَ فِی رِوَایَةِ غَیْرِهِ اَلْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ» یک کسی یا اقرع یا عُیینه، نقل شده که دید پیامبر خیلی بچه را میبوسد، یواشکی به بغلیاش گفت که «أَنَّ لِی عَشَرَةً» من که 10 تا بچه دارم «مَا قَبَّلْتُ وَاحِداً مِنْهُمْ قَطُّ !» تا حالا یکیشان را هم نبوسیدم که پررو نشوند! پیامبر اکرم(ص) شنیدند، برگشتند و فرمودند: «فقالَ علیه السلام : مَن لا یَرحَمْ لا یُرحَمْ » کسی که بلد نیست به کسی محبت کند و رحمت ندارد مورد رحمت خدا نخواهد بود. تو که تا حالا بچههایت را نبوسیدی چطور توقع داری که خدا تو را ببوسد؟ تو مورد رحمت خدا نخواهی بود. و در روایت دارد که «حتَّى التَمَعَ لَونُهُ » رنگ پیامبر پرید وقتی این حرف را شنید این قدر ناراحت شدند که تو بچههایت را نمیبوسی؟ و از امام (ع) پرسیدند که بچه در کوچکی؟ فرمودند نه، بچهات بزرگ هم که میشود عروس و داماد هم که میشود او را بغل کن و ببوس. فرمودند ما با بچههایمان اینطوری هستیم. «مَن لَم یَرحَمْ صَغیرَنا » هرکس به کودکان رحمت و محبت نکند «و لَم یُعَزِّزْ کَبیرَنا» و به بزرگترها احترام نگذارد «فلَیسَ مِنّا» از ما نیست. مسلمان نیست و شیعه اهل بیت نیست.
خب من به بخشهایی که به نظرم آمد – طولانی هم شد – ولی فکر میکنم که شنیدن اینها بد نیست این هم در آنجا، همه جا و از جمله آنجا که اگر بتوانیم این روابط داخل خانواده را درست حفظ کنیم خیلی از مشگلات دیگر حل میشود. حتی اگر خیلی از مشگلات دیگر هم حل نشود به راحتی تحمل میشود. در خانواده کنار همدیگر هستند. این عشق درون خانواده و عشق خانواده به خانواده دیگر، عشق به همسایه، - حالا فرصت نشد بگوییم – عشق حتی به غیر مسلمان؛ که کسی آمد شب بارانی در منزل سیدالشهداء(ع) از مخالفین امام حسین(ع) بود، از مخالفین اهل بیت(ع) بود. طلبکاران او درِ خانه آمده بودند به هرکس رجوع کرده بود کسی او را محل نگذاشته بود، به او گفتند تنها کسی که ممکن است نصفه شب، شب بارانی به داد تو برسد پسر پیامبر، حسین است. گفت آخر ما با اینها مخالف هستیم. علیه اینها حرف میزنیم. گفت باشد او به این چیزها کاری ندارد. او نصفه شب بارانی میرود درِ خانه امام حسین(ع) در میزند. سیدالشهداء(ع) میآیند دم در، بله، بفرمایید داخل. میگوید من یک مشگلی دارم گرفتارم ببخشید و... سیدالشهداء(ع) میفرماید یک لحظه صبر کن، میروند داخل و هرچه در خانه هست برمیدارند میآورند، بعد در را کامل باز نمیکنند و از لای در به او میدهند و از آن طرف معذرتخواهی میکنند. این را خود آن فرد که از مخالفین اهل بیت بود نقل میکند. و پس از این قضیه جزو شیعیان اهل بیت(ع) شد. بعد که رفت، خادم سیدالشهداء(ع) گفت آقا مگر این را نمیشناسید؟ این از مخالفین شماست و یکسره به شما اهانت میکند، به علی و فاطمه اهانت میکند. سیدالشهداء(ع) فرمودند چرا او را میشناسم اما مثل باران باش، بر خوب و بد ببار. فرمودند امشب دارد باران میآید نمیگوید چه کسی خوب است و چه کسی بد است؟ بر همه میبارد. «برّ أو فاجر» آدمهای خوب و آدمهای ناپاک. وقتی آمده و احتیاج دارد کمک میخواهد، این که میداند من چه کسی هستم چرا اینجا آمده؟ به خوب و بد، اگر کسی مشگل دارد و کمک میخواهد کمک کن. اما فساد و کفر را تقویت و تأیید نکن ولی به خودش که گرفتار است کمک کن.
خیلی خوشوقت شدم از این که توفیقی بود که بخشی از اینها را خدمت شما تقدیم کنم که خودم بیشتر بتوانم عمل کنم. فکر میکنم اگر به اصل متن اسلام رجوع کنیم، عاقلانه و درست اینها را ترجمه و تفسیر کنیم و بفهمیم، جدا از آخرت همه مشگلات دنیوی ما حل خواهد شد.
خیلی ممنون و متشکر، عذرخواهی میکنم که بحث طول کشید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی